در چشم انداز مالی مدرن، تعداد کمی از نهادهای سرمایه گذاری به اندازه بلک راک، ونگارد و استیت استریت از نفوذ برخودارند. این سه غول مدیریت دارایی نه تنها بزرگترین سرمایه گذاران نهادی در جهان محسوب می شوند، بلکه قدرت فوق العاده ای در حاکمیت شرکتی دارند. تسلط جمعی آنها در بازار جهانی، با تریلیون ها دلار دارایی تحت مدیریت (AUM)، به آنها اهرم بی نظیری در شکل دهی استراتژی ها و تصمیمات برخی از بزرگترین شرکت های جهان می دهد. اما این "بازیکنان قدرتمند" چگونه این نفوذ را اعمال می کنند و این موضوع چه معنایی برای حاکمیت شرکتی و اقتصاد گسترده تر دارد؟
ظهور غول های مدیریت دارایی
تا سال 2024، بلک راک (BlackRock) نزدیک به 10 تریلیون دلار دارایی را مدیریت می کند، ونگارد (Vanguard) با بیش از 7 تریلیون دلار در رتبه بعدی قرار دارد و استیت استریت (State Street) حدود 4 تریلیون دلار را نظارت می کند. این شرکت ها بخش قابل توجهی از سرمایه جهانی که در تقریباً هر صنعتی از داروسازی و فناوری گرفته تا انرژی و مالی سرمایه گذاری می شود را مدیریت می کنند.
رشد سرمایه گذاری غیرفعال، عامل اصلی رشد آنها بوده است. این شرکت ها از طریق صندوق های قابل معامله در بورس (ETF) و صندوق های شاخص با ارائه گزینه های سرمایه گذاری کم هزینه که شاخص های بازار را دنبال می کنند، مقادیر زیادی سرمایه جذب کرده اند. در نتیجه، آنها سهام بزرگی در هزاران شرکت عمومی به دست آورده اند. به عنوان مثال، در سال 2023، بلک راک، ونگارد و استیت استریت به طور مشترک حدود 21% از سهام فایزر را در اختیار داشتند.
آنها چگونه بر حاکمیت شرکتی تأثیر می گذارند؟
با وجود اینکه آنها سرمایه گذاران غیرفعال هستند - به این معنی که آنها به طور فعال سهام را بر اساس نوسانات کوتاه مدت بازار خرید و فروش نمی کنند - این مدیران دارایی در زمینه حاکمیت بسیار فعال هستند. آنها به عنوان سهامداران بزرگ، قدرت رأی گیری قابل توجهی در جلسات سالیانه شرکت ها دارند که به آنها خط مستقیم تأثیرگذاری بر انتصابات هیئت مدیره شرکت،پرداخت غرامت اجرایی و استراتژی های کلیدی کسب و کار می دهد.
1. قدرت رأی دهی
هر سال، بلک راک، ونگارد و استیت استریت در مورد مسائل مختلفی که شرکت های موجود در سبد معاملاتی شان را تحت تأثیر قرار می دهد، رأی می دهند. این رأی ها می توانند تصمیمات مهمی مانند ادغام و تملک، سیاست های زیست محیطی و ترکیب هیئت مدیره را تحت تأثیر قرار دهند. رأی های آنها به ویژه در انتخابات مورد مناقشه که سهامداران تصمیم می گیرند که آیا اعضای هیئت مدیره را حفظ یا جایگزین کنند، اهمیت دارند. در چنین سناریوهایی، ترجیحات این مدیران دارایی نتیجه را تعیین می کند و به طور مؤثر کنترل رهبری شرکتی را به آنها می دهد.
به عنوان مثال، نامه های سالانه لری فینک، مدیرعامل بلک راک، به مدیران عامل شرکت ها به یک رویداد قابل توجه برای حاکمیت شرکتی تبدیل شده است. در سال های اخیر، فینک بر تمرکز بیشتر بر پایداری بلندمدت و معیارهای زیست محیطی، اجتماعی و حاکمیتی (ESG) تأکید کرده و از قدرت رأی دهی بلک راک برای اجرای این اصول استفاده کرده است. در سال 2020، بلک راک به دلیل نگرانی های مربوط به تغییرات اقلیمی، علیه انتخاب مجدد 53 مدیر در سطح جهانی رأی داد.
2. تعامل با شرکت ها
فراتر از رأی دهی، این شرکت ها به طور مستقیم با شرکت هایی که در آنها سرمایه گذاری می کنند، تعامل دارند. به عنوان مثال، ونگارد و استیت استریت تیم های حاکمیت شرکتی اختصاصی دارند که با مدیران اجرایی و هیئت مدیره شرکت ها ملاقات می کنند تا در مورد استراتژی و مسائل حاکمیتی گفتگو کنند. آنها از طریق این تعاملات، برای نظارت بهتر، پاسخگویی و تفکر بلندمدت فشار می آورند.
کمپین "دختر بی باک" متعلق به استیت استریت نمونه ای برجسته از چگونگی شکل گیری رفتار شرکتی از طریق این تعاملات است. این کمپین که در سال 2017 راه اندازی شد، شرکت ها را به افزایش تنوع جنسیتی در هیئت مدیره خود ترغیب کرد. استیت استریت از قدرت رأی دهی خود برای پاسخگو نگه داشتن شرکت ها استفاده کرد و علیه اعضای هیئت مدیره در شرکت هایی که در زمینه تنوع جنسیتی پیشرفتی نداشتند، رأی داد.
3. تأثیر بر استراتژی های بلندمدت
هرچند این شرکت ها به طور سنتی بر بازده مالی تأکید داشته اند، اما همزمان به طور فزاینده ای بر نگرانی های اجتماعی و زیست محیطی گسترده تر تأکید می کنند. این تغییر، پیامدهای قابل توجهی برای حاکمیت شرکتی دارد. بلک راک به ویژه به یک مدافع صریح برای پایداری شرکتی تبدیل شده است. فینک بارها تأکید کرده است که شرکت ها باید هدف اجتماعی فراتر از حداکثرسازی سود را دنبال کنند، وگرنه حمایت بلک راک را از دست خواهند داد. ونگارد و استیت استریت نیز به همین ترتیب، برای گزارش دهی شفاف تر ESG و ابتکارات تنوع تلاش می کنند.
این تمرکز بر پایداری فقط یک شعار نیست؛ بلکه پیامدهای مادی نیز دارد. شرکت هایی که با این اهداف همسو نمی شوند، ممکن است با قطعنامه های سهامداران مواجه شوند و هیئت مدیره آنها با رأی عدم اعتماد از سوی این سهامداران بزرگ روبرو شوند.
پیامدها برای اقتصاد گسترده تر
تمرکز مالکیت در میان این سه شرکت، سؤالات مهمی را در مورد قدرت بازار و رقابت مطرح می کنند. بلک راک، ونگارد و استیت استریت، هر سه باهم، بخش های قابل توجهی از سهام تقریباً هر شرکت بزرگ را کنترل می کنند. در بخش هایی مانند داروسازی، فناوری و مالی، این موضوع نگرانی هایی را در مورد احتمال رفتار هماهنگ که می تواند رقابت را سرکوب کند، ایجاد کرده است. برخی این سوال را مطرح می کنند که آیا دارایی های قابل توجه این شرکت ها می تواند به طور مؤثر یک "انحصار نفوذ" ایجاد کند، بطوریکه شرایطی ایجاد شود که منافع آنها بر منافع سایر سهامداران، مشتریان یا حتی ناظران غلبه کند.
ضمناً تاکید آنها بر اصول ESG (محیط زیست، اجتماعی و حاکمیت) بحث هایی را ایجاد کرده است. منتقدان استدلال می کنند که مدیران دارایی با تحمیل ارزش هایی که ممکن است با منافع همه سهامداران همسو نباشد، از مرزهای خود فراتر می روند. از سوی دیگر، طرفداران اقدامات آنها را برای ایجاد ارزش پایدار و بلندمدت ضروری می دانند.
نتیجه گیری: قدرت و مسئولیت مدیران دارایی
نفوذ بلک راک، ونگارد و استیت استریت بر حاکمیت شرکتی را نمی توان نادیده گرفت. در اختیار داشتن سرمایه جهانی، قدرت رای دهی و تعاملات مستقیم با شرکت ها به آنها این امکان را می دهد که نه تنها سیاست های شرکتی، بلکه روندهای اقتصادی و اجتماعی گسترده تر را شکل دهند.
هرچند همزمان با افزایش قدرت، مسئولیت نیز افزایش پیدا می کند. همانطور که این شرکت ها به حمایت از پایداری و اصلاحات حاکمیت شرکتی بلندمدت ادامه می دهند، باید خط باریکی را بین ترویج تغییرات مفید و تمرکز بیش از حد قدرت طی کنند. با رشد و نفوذ بیشتر آنها، سوال این است: چگونه می توانیم اطمینان حاصل کنیم که منافع این چند بازیگر بر تنوع چشم اندازها در بازار غلبه نکند؟
تکامل مداوم نقش آنها در حاکمیت شرکتی همچنان یک داستان مهم در سال های آینده خواهد بود. برای سرمایه گذاران، ناظران و شرکت ها، درک پویایی این "بازیکنان قدرتمند" برای حضور در آینده بازارهای جهانی ضروری است.